عزیزم فندق بالاخره عکسای آتلیتو گرفتم!!!!!
91/07/17
جونم برات بگه تاریخ12/5/91 بردیم تیان توتولو رو آتلیه
اولش خیلی استرس داشتم که نکنه همکاری نکنی
واست 7-8 دست لباس هم بردم
اما اصلا امید نداشتم که همکاری کنی و همشو بتونم تنت کنم
وارد آتلیه پایا که شدیم
10 دقیقه نشستیم تا بیدار شدین با اون که نیمه خواب بودی یه خنده های دلبرانه ای می کردی که نگو!!!!!
خانوم عکاسباشی گفت نی نی توتولو تونو حاضر کنین
وارد سالن که شدیم یه دکور از یه بار بود که اولش با بابایی عکستونو استاد کردیم
بعدش خانومه که اومد به من گفت بیا پیش وایستا تیانی رو بخندون
آخه شما واسه مامانی یه جور خنده مخصوص داری که واسه هیش کی اونو نمیای
قبل این که بیام خانومه تا بهتون می گفت خالهههههههههه غش می کردی از خنده
این شد که گفتن لازم نیست بیای این بچه هرز خنده
تند تند لباساتو عوض می کردم و عسک مینداختیم
یه حالی داد که نگو
آفرین به گل مامان که خیلی خوب همکاری کرد
دس بزنینننننننننننننننننننن
اینم چند تا از نمونه عکسای پسلیم