کیان جونیکیان جونی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

خاطرات جوجوی مامان

مادرانه

1392/4/25 9:31
نویسنده : مامان معصومه
220 بازدید
اشتراک گذاری

92/02/11

پسرم امروز روز مادره و من دومین ساله که با لمس بودنت مادرم...

امروز روز منه چون تو یگانه زیبای من کنارمی

 

کیانم  وقتی میخندی واقعا اشک تو چشام میشینه،اشک شوق

 

وقتی میخندی و اون  مرواریدات خودنمایی میکنه دلم قنج میره

 

وقتی گریه میکنی همه ی درونم متلاشی میشه و میریزه

 

.....نمیدونی نمیدونی چقد عزیزی نمیدونی چقد واسم قداست داری،

 

نمیدونم چرا اجر مادرو بهشت میدونن و اینکه حق مادر صاف شدنی نیست؟؟؟

 

من اگه برات میمونم اگه وجودم و جونم و برات میذارم

 

اگه همه ی بود و نبودمو نثار لحظه هات میکنم

 

همه و همه رو با چنان لذتی انجام میدم که حاضرم بابت همش حتی اجر و پاداش بدم

 

وقتی میخندی بخدا میگم مرسی که لایق این خوشبختی عظیمم

 

وقتی گریه میکنی و میتونم آرومت کنم همه ی وجودم سرشار از آرامش میشه

 

وقتی کسالت داری میخام بمیرم و نبینم

 

و وقتی باز میخندی زنده شم و در آغوشت بگیرم

 

کیان با تو و برای تو نفس میکشم

 

کیانم!

 

ازت متشکرم که منو لایق مادری خودت دونستی و انتخابم کردی.

 

وقتی سردرد کم خوابی دارم حس قشنگیه چون بخاطر شما بوده

 

پاره تنم دوست دارم و همه ی اونچه که دارم نثار یه لبخندت میکنم

 

پسرم بخند تا بمونم...

 

میخام برات بمونم ،نخوابم،گریه کنم،مریض شم

 

ولی برات و کنارت بمونم.....

 

روز مادره و من یه مادر خوشبختم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)