کیان جونیکیان جونی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

خاطرات جوجوی مامان

گوشه ای از آتیش ریختنای جوجم

1392/4/26 11:04
نویسنده : مامان معصومه
301 بازدید
اشتراک گذاری

برم ببینم تو لخچال چه خبله...

به به چه هوای خنکی میاد از توش

از دست این مامان این کولرو نوشن نمی کنه که...

مامان:خدایا این یه دونه تیله چیه تو یخچال

 

این همه مامان می گه قربونت بشم پسلم که این همه بزرگ شدی ببینم کفش بابا اندازم شده یا نه!!

 

برم به مامانم کمک کنم مقشاشو انجام بده

ای وای مااااااااااااااااااااماااااااااااااااااان گیل افتادم

خدا حالا چی کال کنم

و این بود گوشه ای از بساطی که من هر روز با این جوجه دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان فاطمه
26 مرداد 92 16:55
ماشاالله به گل پسر شیطونت
خدا حفظش کنه
خوشحال میشم به ما هم سر بزنید


قربونت بشم مامان فندق جونم
لینکت می کنم بهتون سر میزنم

ماشالله چقدر صدرا کوچولو خوردنیه
خاله حدیثه
23 شهریور 92 14:43
وای چه وروجک ناز و البته شیطونی داری . مامانی درکت میکنم که هر روز چقد چیزی باید جابه جا کنی . ولی بچه ها همین شیرین کاری هاشونه که قشنگه دیگه .
گلم خوشحال میشم بهم سربزنی . منتظرتم.
www.pardisan22.niniweblog.com


قربونت عزیزم لطف داری

باعث افتخارمه بهتون سر بزنم