کیان جونیکیان جونی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات جوجوی مامان

کیان مامی هفت ماهه میشود

91/05/23 الهی دورت بگردم مامان حسابی داری اقا میشی عزیزم چقدر داره زود می گذره این روزا.......... روزای عسل ریختن این وروجک........ سخته اما شیرین بعضی موقع ها از خستگی نای حرف ندارم اما یه خنده شیرینت روحم جسممو تازه میکنه گلم هیچ موقع فکر نمی کردم اینقده نی نی داری سخت باشه گاهی حوصله خودمو هم ندارم گاهی حال جسمیم خوب نیست اما یه موجود دیگه بهت وابستس با کلی دل نازکی و دل اندازه قد یه گنجشک عشقت نمی زاره اوقاتم تلخ بشه مهربونم اندر احوالات کیانم: کامل میشینی وقتی سرفه می کنم الکی شروع می کنی سرفه کردن الکی وقتی غذا میل نداری شروع می کنی بوووو کردن همشو می پاشی بیرون الان ...
25 تير 1392

هوررررررررررررررررررررراااااااا کیانم امروز نی نای کرد!!!!!!!!!!!!

91/05/11 پسملیم این روزا هم میشینه هم سینه خیز میره یعنی به محض این که 6 ماهت تموم شد انگاری عقب موندی، همه رو با هم شروع کردی تازه ژس چهار دست و پا رو هم می گیری اما هنوز جلو نمیری همین امروز تو همین حالت واست نا نای خوندم شروع کردی باسنتو جلو عقب کردن ای فدای مهربونیت عزیز دلمممممممممممم ...
25 تير 1392

آنچه گذشت.............

91/05/01 سه ساعت پس از تولد 20 روزگی عمرم کیان 1.5 ماهه کیان جوجو در ماه دوم زندگیش سال تحویل 91 عمر مامان مث همیشه داره چرت می زنه سیزده بدر  91 بازم جوجوی من داره چرت می زنه یعنی اون روز اصلا چشا تو باز نکردی حتی برای شیر خوردن یه نفس 8 ساعت خوابیدی ...
25 تير 1392

دومین مسافرت شمال

91/04/10 نفس مامان دیروز واسه دومین بار من و شما و بابایی رفتیم شمال خیلی پسر خوبی بودی الهی قربون قدت برم تا تنکابن رفتیم دیشب خونه عموی بابابیی خوابیدیم وامروز صبح رفتیم 2000 اما خیلی خسته شدی الان که دارم اینو می نویسم همش از شده خستگی داری سرود می خونی اما نمی تونی بخوابی اینم از عکس های امروز ...
25 تير 1392

درد دل با کیانم

91/04/14 هر روز صبح که چشاتو باز می کنی دقیق به چشات نگاه می کنم و هر روز مطمئن میشم که داری بزرگ و بزرگ تر میشی هم حس خوبی هست و هم نیست دلم برای این روزات حساب تنگ میشه درست مث ضربه هات که هنوز حسشون می کنم اگه می تونستم تو رو تو همین روزات نگه می داشتم و نمی ذاشتم بزرگ بشی از طرفی دلم قد کشیدنت رو می خواد انگاری قد می کشی و بزرگ میشی تا همزمان من مادر بمونم کیانم همیشه وقتی یه پسر جوون میبینم می گم پیش خودم خدایا یعنی کیان منم یه روز به این رشیدی میشه عزیز دلم آرزوی من سالم و صالح بودنته با تک تک ضربان قلبم اینو از خدا می خوام ...
25 تير 1392