کیان جونیکیان جونی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

خاطرات جوجوی مامان

یادش به خیر وقتی سه ماهه بودی...

امروز اومدم یادی از گذشته ها کنم خدایا چقدر زود می گذره و من لحظه به لحظه شاهد قد کشیدن و بزرگ شدنتم مادر... اومدی تا همه کس مامان و بابات باشی عزیز نوروز 91 و طبق معمول پسملی ما لالا تشریف داره فدای لبخندت کچل من... سیزده به در 91 که رکوردتو شکستی و از ساعت 11 صبح لالا کردی تا وقتی برگشتیم یعنی 8 شب یه نفس خوابیدی مامانی گاهی میومدم دستمو جلوی بینیت می گرفتم ببینم دور از جونت نفس می کشی   همیشه عادت داشتی موقع لالا دستتو رو صورت می ذاشتی هفتم عید نودو یک رفتیم حموم قجر تو شهر خودمون قلقله بود پر از مسافر تو حموم آدمک هایی درست کرده بودن که تو هر حجره حموم در ...
9 مرداد 1392

مروری بر ماه دوم زندگیت

ببین پاهات چقدر کوشمولو بود جیگر مامان! بابا:خدایا یعنی من بابا شدم... این کوشمولو پسر منه... چه لاوی می ترکونن این دو تاااااااااا خوب بخوابی عشقم کیان بیست روزه و پسر خالش سینای هشت ماهه کیان در تبلیغات محصولات انجمن ههههههههه مامانی اینقده خوشمزه ای بین قاقالی لیا نخورنت ...   ...
26 تير 1392

گوشه ای از آتیش ریختنای جوجم

برم ببینم تو لخچال چه خبله... به به چه هوای خنکی میاد از توش از دست این مامان این کولرو نوشن نمی کنه که... مامان:خدایا این یه دونه تیله چیه تو یخچال   این همه مامان می گه قربونت بشم پسلم که این همه بزرگ شدی ببینم کفش بابا اندازم شده یا نه!!   برم به مامانم کمک کنم مقشاشو انجام بده ای وای مااااااااااااااااااااماااااااااااااااااان گیل افتادم خدا حالا چی کال کنم و این بود گوشه ای از بساطی که من هر روز با این جوجه دارم ...
26 تير 1392

تابستانه

  92/04/05   این روزا هوا گرم شده مامانی هم سعی می کنه کیانشو ببره پارک تا پسرکم بتونه ازین هوای عالی استفاده کنه اینقده تو پارک ورجه وورجه می کنی که شب ساعت 9 لالا می کنی         ...
25 تير 1392